د :
دائن :
( مدنی _ فقه) کسیکه تعهدی بنفع او بر ذمه غیر وجود دارد . درحال حاضر اصطلاح بستانکار بجای آن بیشتر استعمال میشود و متعهد له هم در همین معنی بکار میرود ولی ممکن است کسی متعهدله باشد اما دائن و بستانکار نباشد چنانکه کسی که بنفع او تعهد ساختن خانه ای شده است متعهدله است ولی دائن یا بستانکار نیست یا کسی که بموجب سندی استحقاق گرفتن وجه التزامی را پیدا کرده عنوان دائن و بستانکار را ندارد ولی عنوان متعهد له را دارد . دائن و بستانکار هم در بعضی موارد نمیتوانند بجای هم بکار روند چنانکه ثالث در بیمه عمر، بفوت بیمه گزار بستانکار میشود ولی عنوان دائن به او داده نمیشود. بجای بستانکار در اصطلاح دیگر در فقه و حقوق تجارت کلمه غریم و غرما را بکار میبرند و امروزه کمتر استعمال میشود.
دادباخته :
(دادرسی ) محکوم علیه را گویند.
انتقاد_ این تعبیر مصنوع عاری از ذوق و تناسب امروز تقریبا متروک است و علت ترک آن همان نازیبائی و گران بودن بر سامعه است شاید هم عدم مناسبت بین معنی ترکیبی و معنی مفردات آن ، موثر بوده است